پایان سال کینتسوگی
الان که آخرین ساعتهای سال 1400 رو داریم سپری میکنیم دارم راجع به یه سالی که گذشت فکر میکنم. من تصور میکنم پایان هر اتفاقی میتونه زمان خوبی باشه که تجربیاتمون رو ازش جمع کنیم تا تو ادامه راه بهمون کمک کنه. من هم میخوام برداشتهای امسالم رو اینجا بنویسم که یادم نرن. شاید برای مخاطبی که اینها رو میخونه هم بدرد بخور باشن.
1. خوب بودن در واقع نتیجه بلند مدت خوبی داره
گاهی میشه با چشمپوشی کردن از اصول اخلاقیای که داری به موفقیت کوتاه مدتی برسی. ممکنه خوب بودن و رعایت اصول اخلاقی گاهی سخت باشه. ممکنه آدم در لحظه احساس کنه که دروغ بیش از صداقت، خودخواهی بیش از دلسوزی یا منفعتطلبی بیش از خیرخواهی براش فایده داره. اما در نهایت همه اون چیزی که ثروت پایدار برای ما میسازه همیشه از دل خوبیها در میاد.
2. عجله نکن!
چه توی کار و چه تو زندگی شخصی آروم باش! زندگی یه آهنگ آرومه. واسه لذت بردن از آهنگ زندگی باید باهاش همگام باشیم. من امسال یاد گرفتم که نه برای جشن گرفتن و نه برای عذا گرفتن عجله نکنم. باید به اتفاقات اجازه بدم تا سر زمان خودشون اتفاق بیفتن.
3. در نهایت فمیلی مهمه
خب ننوشتم خانواده و عمدا نوشتم فمیلی که بدونیم چیز متفاوتیه. فمیلی منظورم همه افرادیه که ما انتخاب میکنیم تا باهاشون مثل یه خانواده باشیم. افرادی که بهمون نزدیکن، دوستشون داریم و غم و شادیشون برامون مهمه. در نهایت برای من هیچ چیزی خارج از فمیلی حتی ارزشی نزدیک به اعضای فمیلی نداره. دور شدن از بعضی افراد فمیلی بهم یادآوری کرد که ترجیح میدم همه دنیا نابود بشه تا اینکه فقط یکی از فمیلی رو از دست بدم.
4. تقریبا هیچچیز نمیدونم
هیچ وقت نباید فکر کنم که توی فلان موضوع اطلاعات کافی دارم. هیچ وقت راجع به هیچ موضوعی اطلاعات صرفا یک نفر کافی نیست. همیشه به دانش جدید و همچنین به بازبینی دانش و اطلاعات قبلی نیاز دارم. همیشه باید توی زندگی روزمره جایی بخصوص واسه کسب دانش و بازبینی دانش داشته باشم. کتابهای خوب قبلی رو دوباره بخونم. کتابهای جدید بخونم. فیلم ببینم و ….
5. فرصت اشتباه بده اما فرصت خطا نه
اگه فردی از اطرافیانم خصوصا فمیلی اشتباه کرد جوری رفتار کنم که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده. به افراد فرصت بدم تا بارها و بارها اشتباه کنند. همه اشتباه میکنن. خود من بارها اشتباه کردم و واسه بقیه هم مطمئنن پیش میاد. اما اگه متوجه شدم که کسی در اطرافم داره مرتکب خطا (اشتباه عمدی! به قصد نفع شخصی یا ضربه به دیگران) میشه فرصت دوباره بهش ندم.
6.سخته اما قبولش کن
زندگی ما پر از انواع سختیه. با این حال این بهترین چیزیه که داریم. باید بپذیریمش. بغلش کنیم. دوستش داشته باشیم. با این حال تا جایی که میشه تلاش کنیم که سختی زندگی رو برای دیگران خصوصا فمیلی کم کنیم. همراه سختی نباشیم. سختی بخشی از زندگیه. مثل خار که بخشی از گله. با این حال سختی بخش دوستداشتی زندگی نیست. بخش ناگذیرشه.
7. اگه اهمیت نمیدن اهمیت بده
فیلم دوازده مرد خشمگین رو دیدین؟ (اگه نه حتما ببینین. همین فردا حتما باز میبینم) خیلی وقتها ممکنه تصور کنیم چون بقیه به چیزی اهمیت نمیدن اون چیز خودش بیاهمیته. نیست! هیچ چیزی که نظر ما رو جلب میکنه بیاهمیت نیست. اگه هیچکس به اینکه زبالهها بیرون سطل ریخته شدن اهمیت نمیده من باید اهمیت بدم. وقتی کسی به اینکه به یک نفر داره ظلم میشه اهمیت نمیده من باید اهمیت بدم. اگه هیچکس اهمیت نمیده که فلانی امروز به سرحالی هر روزش نیست من باید بهش اهمیت بدم. همیشه نفر اولی که اهمیت میده پشت سر خودش لشکری از افرادی که اهمیت میدن رو خواهد داشت. سعی کنیم هر جا که لازم شد اون نفر اول باشیم.
8. بخش کوچکی از کیک بزرگ بهتر از کل یک کیک کوچکه
جزء تیم باش! همیشه فکر کردن به تیم بهتر از فکر کردن به خوده. کار جمعی به کار انفرادی اولویت داره. بودن در تیم کمک میکنه که رسیدن به خیر و نیکی راحتتر باشه و میوهش رو افراد بیشتری بچشن. با این حال اگر بودن در تیمی به دیگر افراد تیم لطمه زد، همیشه نفع تیم رو باید ترجیح بدم و سریعا تیم رو ترک کنم.
9. تلاش کن اما شکست رو بپذیر
تلاش کردن برای شکوفایی بهترین خصوصیت انسانه. خصوصا وقتی تلاش صبورانه و با همدلی و همراهی اعضای یه تیم و با رعایت اصول اخلاقیه. با این حال هزاران اتفاق میافته که ممکنه تلاشمون ما رو به نتیجهای که میخوایم نرسونه. هی چیزی که باشه باید نتیجه رو بپذیریم. اگر بپذیریم که در جایی امکان پیروزی هست، بالاجبار باید بپذیریم که امکان شکست هم هست. شکست بخشی محتمل از واقعیته. اگر در تلاشمون موفق نبودیم باید حداقل در پذیرش بهموقع شکست موفق باشیم. این حداقل کمک میکنه دست و پای الکی نزنیم و زمان باقی مونده رو هدر ندیم.
10. کینتسوگی از چینی نو ارزشمندتره
هر سختی، هر نرسیدن، هر ضعف دیده شده و هر شکستی مثل یک ترک یا شکستگی روی گلدون وجود ما میمونه. در برابر این دردها ما دو راه داریم. یا باید یک گلدون نو بخریم یا همین گلدون رو ترمیم کنیم. من یاد گرفتم که درد و ضعف و شکستم رو بپذیرم. رو در روی ترکهای گلدون روحم بشم. بهشون نگاه کنم و به آرامی با طلا علامتگذاریشون کنم و بندشون بزنم. امسال برای من سال پر شکستی بود اما من از این شکستها یه کینتسوگی میخوام نه خرید یه گلدون جدید. به همین خاطر من سال 1400 رو سال کینتسوگی نامگذاری میکنم. (به نظرم بهتره سالها رو آخرش نامگذاری کنیم نه اولش)
11. جهان هیچ لذتی به ما بدهکار نیست.
ما بیش از هر چیز تصادفیم! تراکم ماده بصورت تصادفی منفجر شد و جهان ما بوجود اومد. تصادفا گازهایی کنار هم منظومه شمسی رو ساختن. تصادفا برخی از اونها زمین رو. اتمهای تصادفی درکنار هم آمینو اسیدها رو ساختن. تصادفا آمینواسیدها تو محیط مناسب اولین بارقههای حیات رو با تکثیر تصادفی ساختن. اشتباه در تکثیر تصادفن باعث تکامل شد. تکامل تصادفی به مرور به نوع انسان رسید.
حتی در اتفاقات روزمره به قول حسین پناهی «ما گلچین تقدیر و تصادفیم، استوای بود و نبود.» پس این جهان تصادفی، هیچ مسئولیتی بابت لذت بردن، شادمانی یا رضایت ما نداره. نهایتا ما خودمون مسئول اینها هستیم.
پس تا جایی که میتونیم برای خودمون و دیگران خوبی، خوشی و معنا خلق کنیم. باز به یاد پناهی « یادمان باشد کسی مسئول دلتنگی ها و مشکلات ما نیست! اگر رد پای دزد آرامش و سعادت را دنبال کنیم سرانجام به خودمان خواهیم رسید که در انتهای هر مفهومی نشسته ایم و همه ی چیزهای تلنبار مربوط و نامربوط را زیر و رو می کنیم! به نظر می رسد، انسان آسانسورچی فقیری است که چرخ تراکتور می دزدد! البته به نظر می رسد! تا نظر شما چه باشد؟»
مورد شماره ۷ رو از همه بیشتر دوسداشتم. فیلم دوازده مرد خشمگین هم میبینم بزودی.
و میخوام اسم سال ۱۴۰۰ خودمو بذارم؛ رها
چرا که همه چیو رها کرده بودم و گذاشتم ذهنم برای مدت زیادی رها و آسوده باشه. حرص آدمای بیخودو نخوردم. بدو بدو نکردم و خیلی ریلکس پیش رفتم. بقول خودت مثل آهنگ زندگی که آرومه، آروم باهاش رفتم جلو.
و از نتیجه ش هم اصلا پشیمون نیستم
سال خوبی داشته باشی😍
مرسی.
چه خوب! ایشالا همیشه سالهای خوبی باشه.
بلاگت رو خوندم و کاش بیشتر بنویسی.
کینتسوگی مفهوم خیلی عمیق و جالبی داشت ، یک فلسفه برای زندگی که شکستگی ها مرجع زیباترین و با ارزشترین ابعاد وجود انسان باشه .ممنون
یک چیزی که فکر میکنم تا حدود زیادی نتیجه آموزش غلطه اینه که ما معمولا شکست رو به عنوان یک شر میبینیم. شکست معمولا برای ما نشانه بیدقتی، کمکاری یا کمهوشیه. من فکر میکنم که این درست نیست.
بعدا سعی کردم به شکست به عنوان یک «شر ضروری» نگاه کنم. اینکه شکست مقدمه پیروزیه و چیزهایی شبیه به این. الان این هم به نظرم نگاه درستی نیست.
شکست اصلا شر نیست که بخواد شر ضروری باشه. شکست صرفا ضروریه. بخش مهمی از مسیره. بدون شکست اصلا امکان راه رفتن نیست. شکست مقدمه پیروزی نیست. شکست بخش مهمی از مسیر پیروزیه. اگر توی یه مسیری هیچ شکستی نخوردیم به احتمال بسیار زیاد اصلا در مسیر پیروزی نیستیم.