لطفا کارمند نمونه انتخاب نکنید
انتخاب کارمند نمونه از کارهایی هست که خیلی از سازمانها به تناوب انجام میدن. به نظر کار خوبی هم میرسه. نشونه قدرشناسی سازمانه. به کارمندان خوب انگیزهای برای پیشرفت میده. نشون میده که سازمان برای کارمندانش ارزش قائله و … درسته؟ نه! من امروز اینجام که بگم درست نیست. انتخاب کارمند نمونه جزء بدترین کارهاییه که میتونین در حق تیمتون بکنین. لطفا این بلا رو سر خودتون نیارین. اگه خیلی اصرار دارید لطفا حداقل یک بار به دلایلی که تو ادامه این متن میارم فکر کنین. بعد میتونین بهتر تصمیم بگیرین.
انتخاب فرد نمونه به مقایسه دامن میزنه
ما انسانها به دلیل نوع تکاملمون موجوداتی هستیم که مدام در حال مقایسه کردن چیزها هستیم. این موضوع بین خیلی از حیوانات و خصوصا پستانداران امر طبیعیای هست. اگه یه مقدار بخوام سادهسازی کنم میتونم اینجوری بگم:
موجود ماده بعد از هر بارداری مدت زمان زیادی رو نمیتونه به داشتن بارداری جدید فکر کنه. بنابراین بهتره که توی هر جفتگیری بهترین جفت ممکن رو انتخاب کنه. انتخاب طبیعی مادرانی رو انتخاب میکنه که راههای بهتری واسه این پیدا میکنن. بنابراین اون مادرانی که اهل انتخاب و مقایسه نیستن توی انتخاب طبیعی نسلشون منقرض میشه. این انتخاب مهم و بدیهی امروزه توی ژن تک تک ما هست و خودش رو با رفتارهای مقایسه کنندگی نشون میده.
خوب. این یه چیز طبیعیه چه ما کارمند نمونه انتخاب و معرفی بکنیم چه نه، در هر صورت وجود داره. ارتباطش با بحث چیه؟ نکته اینه که هرچه محیط ما محیطی باشه که توش سلسله مراتب برتری بیشتر به چشم میاد این خصلت توی ما تقویت میشه. همه میخوان که فرد برتر باشن! تا اینجا به نظر خوب میاد نه؟ اصلا با همین هدف داریم این کار رو میکنیم. هر کارمندی واسه اینکه کارمند نمونه بشه سعی میکنه که حد بیشتری از KPI ها رو بزنه و این بخ نفع سازمانه. من با این ایده مخالفم. و فکر میکنم:
تحریک بدترین خصوصیات دیگران برای رسیدن به هدف اخلاقی نیست
با این حال حتی اگه اخلاقیات اصلا براتون مهم نیست یا اگه با اینکه اینکار غیراخلاقیه موافق نیستید اشکال نداره. این شروع مسیره و من در ادامه کلی دلیل دقیقتر دارم
انتخاب فرد نمونه استرس تیم رو زیاد میکنه
چه یه مسابقه ورزشی باشه یا یه آزمون علمی یا هر جایی دیگه تو زندگی که ما در معرض انتخاب هستیم، این موقعیت ذاتا استرس ایجاد میکنه. انتخاب کارمند نمونه باعث میشه افراد سطح اضافهای از استرس رو بپذیرن. ما روزانه با منابع بیشماری از استرس روبرو هستیم. هرچیزی به راحتی میتونه منجر به فاجعه بشه. توی همچین محیط بیرونی پرتنشی ایجاد تنشهای کوچیک هم میتونه باعث افزایش زیادی در سطح کورتیزول افراد بشه.
افزایش استرس باعث کاهش میزان سلامتی افراد و باعث کاهش فعالیت مفید و اثربخش میشه.
ممکنه جواب بدین که فرد بالاخره برنده میشه و شیرینی جایزه از تلخی استرس بیشتره.
بد دو برابرِ خوبه
آزمایشهای زیادی انجام شده و نشون میده تاثیر یک اتفاق بد و یک اتفاق به همون اندازه خوب روی ما یکسان نیست. این هم به نوعی دلیل تکاملی داره اما بسیار بدیهی هم هست. اگه به خاطرات خودتون هم فکر کنین به احتمال قریب به یقین این رو میتونین ببینین. طبق محاسبات شما برای اینکه اثر یک اتفاق بد رو از بین ببرین به اتفاق خوبی تقریبا به اندازه دو برابر اون نیاز دارید. یک ضرر یک میلیون تومانی به میزانی شما رو ناراحت میکنه و برای خنثی کردن اون تقریبا به یک سود دو میلیون تومانی نیاز دارید.
اگه بخوایم صادق باشیم احتمال زیاد میزان دوپامینی که برنده شدن در ما ایجاد میکنه (حتی بعلاوه میزان جایزه دریافتی) به ندرت میتونه اثر بلندمدت میزان کورتیزولی که ترشح شده رو جبران کنه. پس آیا عاقلانهتر نیست که میزان کورتیزول رو پایین بیاریم و از خیر فعالیت استرسزا بگذریم؟
کارمند نمونه نوعی سلسله مراتب برتری ایجاد میکنه
این تقرییبا بدیهیه. وقتی یک تفر برترینه یعنی بقیه برترین نیستن! و این بوضوح یعنی یک سلسله مراتبی ایجاد میشه که «یک نفر» قراره در مقابل یک جمع برتر باشه. ایرادش چیه؟ به احتمال قریب به یقین شما یک مجموعه از افراد دارید که با هم کار میکنن. کار تیمی امروزه شیوهی نرمال کاره. هرچه جلوتر میریم تعداد مشاغلی که واقعا بصورت انفرادی کار میکنن کمتر میشه.
با این حال توی انتخاب فرد برتر، شما روحیه برتری فردی رو تقویت میکنین. به بیان دیگه این کار روحیه کار تیمی رو تضعیف میکنه. علت اینکه شرکتهای بزرگ دنیا به سمت ساختارهای فلت رفتن همین نکته است. سلسله مراتب افراد رو از هم دور و منزوی میکنه و فرد رو به تکروی تشویق میکنه. تیم رو به افراد تبدیل نکنین.
با انتخاب کارمند نمونه، تیم رو به افراد تبدیل میکنین
تشویق همون تنبیهه
الفی کهن یه کتاب راجع به تربیت فرزند داره به اسم «نه تنبیه، نه تشویق». این کتاب رو انتشارات صابرین ترجمه و منتشر کرده. من به صفحه کتاب توی طاقچه لینک دادم ولی کتاب چاپیش رو هم میتونین گیر بیارین. کتاب خیلی مفصل و با جزییات شرح میده که چرا تشویق هم تقریبا همون اثرات تنبیه رو روی کودکان داره. من وارد محتوای کتاب نمیشم و فقط شدیدا خوندنش رو توصیه میکنم. چیزی که میخوام بگم اینه که حتی اگه از من نمیپذیرید از یه متخصص روانشناسی شناخته شده بپذیرید که تشویق و تنبیه عملا یک چیز هستند. به همون دلایلی که مرتبا کارمندان رو تنبیه نمیکنین تشویق هم نکنین.
چه کنیم؟
اگه تصمیم راسخی دارید که حتما تشویق توی برنامهتون باشه اولین پیشنهاد من اینه که خلاف مسیر ارتش حرکت کنید! احتمالا این جمله رو راجع به محیطهای نظامی شنیدین که تشویق برای فرد و تنبیه برای جمع. من فکر میکنم توی یک محیط کاری مناسب باید خلاف این باشه:
تشویق برای تیم، تنبیه برای یک نفر
با این حال فکر میکنم که تشویق و تنبیه هیچکدوم کارهای مناسبی نیستند. توی رابطه بالغانه (که انتظار داریم روابط محیط کاری بالغانه باشه) افراد باید موضع برابر داشته باشند و تنبیه و تشویق اصلا نمیتونه موضوعیت داشته باشه. همون هزینهای که میخواین صرف انتخاب کارمند نمونه کنید رو بذارین واسه بهبود محیط کار. اگه واقعا به دستکاری هورمونها نیاز دارید جوری دوپامین رو افزایش بدین که کورتیزول توش زیاد نشه. انجام فعالیتهای گروهی و مفرح میتونه راه بهتری باشه.
نظر دهید
میخوای نظر بدی?پس نظرت رو بنویس!