زن زندگی آزادی

چند وقتیه که دل و دماغ نوشتن رو ندارم. این نوشته هم از یه بحث دوستانه شروع شد. یکی از رفقا پرسید اصلا این «زن زندگی آزادی» که می‌گین چیه؟ و چرا این سه تا!

فکر کردم شاید نوشتنش و خصوصا اینجا نوشتنش خالی از لطف نباشه

زن

توی یه خط بخوام بگم رعایت حقوق زنان شاخص دموکراسیه. و شعار با معرفی شاخص شروع میشه. حالا توضیح می‌دم:

دموکراسی چیه؟

برخی به اشتباه دموکراسی رو به عنوان حکومت اکثریت یا حکومت بر اساس نظر اکثریت معنی می‌کنن. این درست نیست. این تعریف عملا یعنی دیکتاتوری اکثریت. تجربه‌های تاریخی به ما نشون داده که دیکتاتوری اکثریت به زودی و به مرور به دیکتاتوری اقلیت منجر میشه. و حتی اگه نمی‌شد هم باز دیکتاتوری اکثریت چیزی نیست که خواهانش باشیم.

پس دموکراسی چیه؟

دموکراسی به زبان ساده یعنی سیستمی از حکومت که توش حقوق همه اقلیت‌ها حفظ بشه

قطعا یه جایی خوندم ولی بادم نمیاد!

با این تعریف تقریبا تکلیفمون با دموکراسی مشخصه به شرطی که بدونیم اقلیت چیه؟

اقلیت چیه؟

اولین چیزی که به ذهن می‌رسه اینه که گروهی از افراد در داخل یک کل که تعدادشون از سایر افراد کمتر باشه. این تعریف ممکنه خیلی جاها درست باشه ولی لزوما و همیشه نیست. چه بسا در شرایطی افرادی از نظر جمعیت تعدادشون زیاد باشه و حتی تعدادشون از سایرین بیشتر هم باشه ولی در وضعیت اقلیت باشن. سخت شد؟ مثال می‌زنم. یه جامعه برده‌داری رو تصور کنید. توی یه زمین دو نفر آزاد و صاحب زمینن و ده‌ها برده دارن کارهای مختلف از کشاورزی تا دامداری و نگهداری خونه و … رو انجام میدن. تعداد برده‌ها بیشتره ولی عملا همه تصمیمات با اون دو نفره. همه حقوق مال اون دو نفره و …. ده‌ها برده توی وضعیت اقلیت هستند و دو آزاد در وضعیت اکثریت.

مثال امروزی: زنان!

زنان حدودا نیمی از جامعه رو تشکیل می‌دن (به هر حال هیچ چیز قطعی و دقیق نیست). با این حال زنان در همه دنیا، حتی در آزادترین و دموکراتیک‌ترین نظام‌ها، در وضعیت اقلیت قرار دارند. ظلم جنسیتی و شکاف جنسیتی تقریبا همه جا هست. برخی جاها بیشتر و برخی جاها کمتر.

با اون تعریف دموکراسی و این تعریف اقلیت مشخصه که اولین سنگ محک ما باید رعایت حقوق اقلیت‌ها باشه. و چرا زنان؟ چون بزرگترین و جامع‌ترین اقلیت حال حاضر دنیا هستن. چون نه تنها در وضعیت امروز بلکه در وضعیت فردا و تا سال‌های بعد ما هم می‌تونه به عنوان یک سنگ محک مناسب عمل کنه.

پس با تقریب خوبی رعایت حقوق زنان به احتمال بسیار قوی نشانه مهمی از رعایت حقوق همه در جامعه است.

پ.ن: با این دید مشخصه اضافه کردن «مرد، میهن، آبادی» چه خطای احمقانه‌ایه!

زندگی

کی فکرش رو می‌کرد یه روز یه بلاگ بنویسه که توش توضیح بده زندگی یعنی چی؟ چه ها که ندیدیم و چه‌ها که نکردیم!

علی‌رغم ناله‌ی بالا ولی توضیح می‌دم. «زندگی» یعنی ما دنبال چیزی برای بعد از مرگ نیستیم. قرار نیست کسی رو به بهشت ببریم. هیچ آرمان فرابشری‌ای نداریم. قرار نیست در راه هیچ آرمانی کاری کنیم. بلکه معیار و سنگ محک دوم ما زندگی و رفاه و آسایش یا درد و رنج انسانه. وقتی می‌گم انسان هم منظورم یه گونه یا یه مفهوم عام نیست. دقیقا منظورم همین آدمهاییه که پوست و گوشت و خون دارن و توی خیابون و … می‌بینیمشون.

تو نظام‌هایی که در خدمت یک آرمان و در خدمت یک مفهوم هستن این زندگی ممکنه سطحی، مبتذل یا پوچ باشه. ولی ما اتفاقا می‌گیم همین رو می‌خوایم. به طعنه می‌گن که دنبال لخت شدنین، دنبال رقصیدنین (متاسفانه من بلد نیستم. باید یاد بگیرم) دنبال بوسیدنین، شما از آزادی این رو می‌خواین و … و آره. اتفاقا هستیم.

برای توی کوچه رقصیدن، برای ترسیدن به وقت بوسیدن …

شروین

خلاصه که زندگی یعنی همین زندگی این جهانی و زمینی (به تعبیر آخوندا همین زندگی حیوانی) ما انسان‌ها روی همین کره خاکی. این چیزیه که نقدا داریمش و می‌خوایم حفظش کنیم. و البته که مبنا و معیار و سنگ محک دوممونه.

آزادی

من فکر می‌کنم کمتر کلمه‌ای با این اندازه از مفاهیم متفاوت وجود داشته باشه. حتی این آزادی رو ما واسه هر دو لغت freedom و liberty استفاده می‌کنیم. این آزادی چیه و چرا مهمه؟

آزادی منفی و مثبت

به دو نوع میشه (تا جایی که من بلدم) آزادی رو توضیح داد. نوع اول روش سلبی یا منفی و نوع دوم روش ایجابی یا مثبت. اولی آزادی به معنای نفی اسارت و دومی آزادی به معنای یک امکان. به نظر من تو این شعار ما دنبال آزادی به معنای دومیم.

آزادی به معنای نفی اسارت

به نظرم این بدیهی‌ترین مفهوم از آزادیه که به ذهن می‌رسه. من تصورم اینه که در شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» آزادی به این مفهوم به کار رفته. آزادی اینجا یعنی کسی قیدی به دست و پای ما نزده باشه. اینجا آزادی به معنای رها بودنه. به معنای در بند نبودنه. آزادی اینجا به معنای اینه که طاغوتی وجود نداشته باشه و ما رو مجبور به کاری نکنن. چون من فکر میکنم آزادی توی شعار «زن زندگی آزادی» از این جنس نیست توضیح الکی نمی‌دم و رد می‌شم.

آزادی به معنای وجود یک امکان

اگه آزادی نفی اسارت نیست پس چیه؟ به باور من آزادی یعنی اینکه ما هرکدوممون این امکان رو داشته باشیم تا بتونیم برای مساله‌ها و مشکله‌های زندگی راه حل بدیم.

آزادی یعنی وجود امکان ارائه‌ی راه حل برای مسائل

این رو هم حتما یه جایی خوندم حالا یادم نمیاد

مساله و مشکل یعنی چی؟ منظورم چیه؟ تقریبا یعنی همه چی. زندگی اصولا مجموعه‌ای از مسائل و مشکلاته! چی بپوشم، بخورم یا بگم؟ با کی بگردم؟ چه تفریحی بکنم؟ و ….. همه اینها تعدادی مساله فردی و شخصیه. آزادی یعنی من این امکان رو داشته باشم که به اینها بتونم جواب خودم رو بدم. سوالات زیادی در بعد زندگی جمعی، در سطح ملی یا بین‌المللی هم هست که واسه اونها هم من باید این امکان رو داشته باشم که جواب خودم رو بدم. جوابی که ممکنه شبیه به جواب هیچ کس نباشه (و ممکنه شبیه جواب خیلی‌ها باشه)

به نظر شبیه تعریف قبلی میاد؟ الان توضیح می‌دم که چرا فرق دارن. تو تعریف اول دولت (حکومت) و جامعه همین که به من دستبند نزنن و من رو رها کنن، کارشون رو انجام دادن. ولی تو تعریف جدید اصلا اینجوری نیست. این تعریف ایجابی از آزادی اصولا بعد از نقطه پایان تعریف سلبی از آزادی شروع می‌شه. حکومت و جامعه نه تنها نباید جلوی من و ما رو بگیره بلکه موظفه که برای من و ما «امکان ارائه راه حل» رو ایجاد کنه. شخص رهای بی‌صدا هیچ امکانی نداره. و گویی اصلا آزاد نیست! پس با این تعریف آزادی فقط این نیست که بندگی نمی‌خوایم، بلکه یعنی ما جامعه، حکومت و ساز و کاری می‌خوایم که ابزار بلوغ و رشد و حفاظت از حقوق افراد رو برای زندگی فراهم کنه.

1 reply

نظر دهید

می‌خوای نظر بدی?
پس نظرت رو بنویس!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *